Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-30@08:02:26 GMT

(تصاویر) فروش خانه ارنست همینگوی

تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۷۰۴۷۶

(تصاویر) فروش خانه ارنست همینگوی

خانه‌ای در شیکاگو که زمانی ارنست همینگوی و همسر اولش هادلی ریچاردسون در آن زندگی می‌کردند، برای نخستین بار پس از ۵۵ سال برای فروش گذاشته شد.

به گزارش ایسنا، این ملک دو میلیون دلاری که در سال ۱۸۹۵ ساخته شده، شامل دو سوئیت با ورودی مجزا و یک خانه اصلی پنج‌خوابه با دو گاراژ است، اما در سال‌های گذشته به عنوان یک خانه چندواحدی مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در طبقه اول این خانه هنوز یادبودی از همینگوی شامل مقالات و عکس‌ها و یادگاری‌های این نویسنده برنده نوبل ادبیات وجود دارد. همینگوی به همراه همسر اولش هادلی ریچاردسون برای مدت یک سال در طبقه بالای این خانه زندگی می‌کردند.

ارنست میلر همینگوی نویسنده و روزنامه‌نگار سرشناس آمریکایی و برنده جایزه‌های نوبل ادبیات و پولیتزر، روز بیست‌ویکم جولای ١٨٩٩ در ایلینویز آمریکا و از یک پدر فیزیکدان متولد شد.

«پیرمرد و دریا» معروف‌ترین اثر اوست که در سال ١٩٥٢ منتشر شد و با استقبال چشم‌گیری همراه بود. این کتاب جایزه ادبی پولیتزر را در سال ١٩٥٣ برای این نویسنده به‌همراه آورد. یک سال بعد از آن، موفقیت این نویسنده با دریافت نوبل ادبیات کامل شد.

«وداع با اسلحه»، «نسل گمشده»، «خورشید نیز طلوع می‌کند»، «مردان بدون زنان»، «برنده هیچ نمی‌برد» و «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند» از دیگر کتاب‌های معروف این نویسنده هستند.

خالق «برف‌های کلیمانجارو» در اواخر عمر به دلیل چند حادثه رانندگی، از جراحت و مصدومیت‌های زیادی در بدن خود رنج می‌برد و فشار خون بالا به همراه مشکلات کلیه نیز او را آزار می‌داد.

ابتلا به افسردگی موجب شد او در سال ١٩٦١ اقدام به خودکشی کند، اما موفق نشد. پس از سه هفته روان‌درمانی، همینگوی سرانجام روز دوم جولای ١٩٦١ در خانه‌اش در «آیداهو» به زندگی خود پایان داد.

پس از خودکشی همینگوی، بسیاری از داستان‌های او انتشارنیافته باقی ماند. «پاریس جشن بیکران» کتاب خاطرات زندگی او در پاریس دهه ۱۹۲۰ در سال ۱۹۶۴ و سه سال بعد از مرگش منتشر شد و رمان‌های «جزیره‌ها در طوفان» و «باغ عدن» نیز به ترتیب در سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۶ عرضه شدند. همچنین اثر غیرداستانی «تابستان خطرناک» در سال ۱۹۶۵ برای اولین بار در دسترس عموم قرار گرفت.

منبع: فرارو

کلیدواژه: ارنست همینگوی فروش خانه قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۰۴۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر

مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

 در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

دیگر خبرها

  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • موزه نادر، خانه‌ای برای ادب‌ورزی/ مهمانی هر روز هفته با یار مهربان
  • دخیا همراه با ولا و ماتا به دنبال یک تجربه جدید
  • منچستریونایتد در آستانه یک خانه تکانی بزرگ
  • منچستریونایتد حراج تابستانی راه می‌اندازد: شیاطین سرخ در آستانه یک خانه تکانی بزرگ
  • رازگشایی از ۷ علت ابتلا به سرطان
  • رویای خرید برای تهرانی‌ها / ۵ میلیارد بدهید، صاحب خانه شوید
  • (تصاویر) این زن زندگی خود را وقف گربه‌ها کرد
  • شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس
  • دو راهکار کاهش ارزبری واردات بی رویه موبایل